قواعد عربي دوازدهم مشترك / الدرس الأول : معاني الحروف المشبهة بالفعل و لا النافية للجنس/ د. خزاعل أولاً: الحروف المشبهة بالفعل: باید دانست که حروف مشبهة بالفعل حروفى عامل و تأثير گذار هستند که مانند افعال ناقصه برسر جمله هاﯼ اسميه آمده، و مبتدا و خبر را از لحاظ معنا وهمچنین جایگاه و محل اعرابی تحت تأثير قرار مى دهند ، در اين حالت مبتدا و خبر تبديل به دو معمول براى حروف مشبهة بالفعل هستند كه تشخيص صحيح اين دو معمول، كمك فراوانى به ترجمه دقيق جمله مى نمايد: اللهُ عليمٌ >> إنَّ الله َعلیمٌ : بی گمان خدا داناست. معاني دقيق حروف مشبهة بالفعل: ١_ إنّ‌َ : به معناى (قطعاً، همانا، به درستـﯽ كه، بى گمان ) كه معمولاً در ابتدای جمله می آید و جمله پس از خود را تأكيد می کند. إنَّ اللهَ لا يُضيعُ أجر المحسنين . ( بى گمان خدا پاداش نیکوکاران را تباه نمی کند ) ٢_ أنَّ : به معناى( كه ) است و معمولاً در وسط دو جمله می آید و آنها را به هم پیوند می دهد: قال أعلم أنَّ الله على كلِّ شيءٍ قديرٌ . ( گفت می دانم که خدا بر هر چیزی تواناست) نکته مهم1: إنَّ حرف مشبهة بالفعل است و با أداة شرط ( إنْ = إنْ تدرُسْ تنجحْ ) فرق دارد. نکته مهم2:أنَّ حرف مشبهة بالفعل است وبا حرف (أنْ) که پیش از فعل مضارع می آید،فرق دارد. ٣_ كأنَّ : به معنای (گويـﯽ كه ، مثل اين كه و مانند ) است و معمولا جهت تشبیه چیزی به چیز دیگر بکار می رود ؛ مثال: کأنَّهن الياقوتُ و المرجانُ. ( آنان مانند ياقوت و مرجان اند) ٤_ لكنَّ: به معناى " ولى" و " اما " مى باشد و براى كامل كردن پیام و بر طرف کردن ابهام جمله ی قبل از خودش مى آيد؛ مثال: { إِنَّ اللَّهَ لَذُو فَضْلٍ عَلَى النَّاسِ وَلَٰكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَشْكُرُونَ} بی گمان خدا دارای بخشش بر مردم است، ولی بیشتر مردم سپاسگذاری نمی کنند. نكته مهم3: ( لکنَّ ) حرف مشبّهة بالفعل است و با ( لکنْ) كه حرف استدراك مى باشد، فرق دارد؛ يعنى " لكنْ " نياز به دو معمول بعد از خود ندارد. ٥_ ليتَ : به معناى كاش و بيانگر آرزوست و گاهی به صورت " یا لیتَ (اﯼ كاش) هم به کار می رود؛ مانند: { وَيَقُولُ الْكَافِرُ يَا لَيْتَنِي كُنْتُ تُرَابًا } : و كافر مى گوید: ای كاش من خاك بودم. ٦_ لَعَلَّ: به معناى "شايد" و " اميد است" و " باشد که "؛ مانند: { إِنَّا جَعَلْنَاهُ قُرْآنًا عَرَبِيًّا لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ} بی گمان ما قرآن را به زبان عربی (فصیح) قرار دادیم، امید است شما تعقّل كنید. نکته مهم4: اگر «ما » به دنبال ( إنَّ – أنَّ _ كأنَّ) بیاید، مانع عمل إنّ و أنّ و كأنّ می شود که به این ما، " ما کافّه "یا بازدارنده می گوئیم. اِنّ اللهَ عالمٌ = إنّما اللهُ عالمٌ . ( إنّما و أنّما را ادوات حصر می گویند، در درس سوم با اسلوب و روش حصر آشنا خواهيم شد.) اگر ماﯼ كافه بعد از اين حروف قرارگيرد ، مبتدا وخبر به حالت اصلـﯽ خود (از جهت اعراب و معنـﯽ) برمـﯽ گردند . إنّما و أنّما : به معنی فقط: إنّما التلميذ ُ يعملُ بواجبهِ .(فقط دانش آموز به وظيفه اش عمل مـﯽ كند) وَاعْلَمُوٓا أَنَّمَآ أَمْوَالُكُمْ وَأَوْلَادُكُمْ فِتْنَةٌ وَأَنَّ اللَّهَ عِنْدَهُٓ أَجْرٌ عَظِيمٌ و بدانید كه اموال و فرزندانتان فقط وسیله آزمایش شماست، وخداست كه پاداشی بزرگ نزد اوست. كأنـّما العلمُ نورٌ . (گويـﯽ دانش ، نور است.) كأنّ : از حروف مشبهة بالفعل / ما : ماﯼ كافّه / العلمُ : مبتدا / نورٌ : خبر . ثانياً: لا نفيَ جنس: گاهي حرف " لا " بر سر جمله اسميه می آيد و مانند حروف مشبهة بالفعل بر دو معمول بعد از خود ( مبتدا و خبر) تأثير مى گذارد. به اين حرف «لا نفي جنس» گفته مي شود که به معنای « هیچ ... نیست» می باشد. نکته 5: لا نفي جنس تنها قبل از اسم مى آيد و با " لا " جواب و لا نفي مضارع و لا نهي، متفاوت است : هل أنت من الأهواز؟ لا . (جواب) عليٌّ لا يذهبُ إلى طهران .) لا نفي مضارع) وَلَا يَحْزُنْكَ قَوْلُهُمْ ۘ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعًا ۚ هُوَ السَّمِيعُ الْعَلِيمُ ) لا نهي) اسم بعد از لا نفي جنس: 1- نكره است به اين خاطر هيچگاه الف و لام نمي گيرد.2- غالباً حركت فتحه ( _َ ) روى آخرين حرف آن ثابت است و بدين خاطر تنوين ندارد: لا جهْلَ اضَرُّ من العُجبِ .

♦️♦️♦️♦️♦️♦️ 🏮اشکالات کتاب عربی زبان قرآن یازدهم انسانی کد 📙111207 1. صفحۀ 5 سطر اول (در زبان فارسی) زائد است. مربوط به سطر پایین بوده که اشتباها در هنگام صفحه آرایی از سطر دوم به سطر اول منتقل شده است. 2. صفحۀ 14 مِنْ درست است. 3. صفحۀ 19 جدول دوم ستون اول (مضارع) درست است. 4. صفحۀ 32 سطر دوم کلمۀ (نیک) مشکی شود. 5. صفحۀ 33 سطر پنجم بعد از (إلی الملعب) نقطه نباید باشد. 6. صفحۀ 41 سطر آخر (معادل عربی ...) درست است. 7. صفحۀ 58 جدول بالای صفحه بعد از مضارع التزامی اضافه کنید (يا مضارع اِخباری) 8. صفحۀ 69 سطر هشتم به جای (به بازار) نوشته شود (به مغازه) 9. صفحۀ 81 سطر اوّل فتحۀ روی صارَ مشکی شده است. قرمز باید باشد. 10. صفحۀ 85 یوسف 87 درست است. در تبدیل ورد به ایندیزاین عددها جابجا می شوند که این مورد از چشم ما دور ماند. ♦️♦️♦️♦️♦️♦️ 🏮کتاب عربی زبان قرآن کد 111206 پایه یازدهم ریاضی و تجربی📓 1. صفحۀ 5 سطر اول (در زبان فارسی) زائد است. مربوط به سطر پایین بوده که اشتباها در هنگام صفحه آرایی از سطر دوم به سطر اول منتقل شده است. 2. صفحۀ 13 مِنْ درست است. 3. صفحۀ 18 التِفات درست است. 4. صفحۀ 20 سطر دوم کلمۀ (نیک) مشکی شود. 5. صفحۀ 21 تمرین ثانی این جمله حذف شود. (عَيِّنْ فِعْلَ الشَّرْطِ وَ جَوابَهُ). توضیح اینکه در هیچ نسخه ای که اعتبارسنجی شد و روی سایت بود چنین خطایی نبود و هنگام ایندیزاین این اشکال پیش آمد. 6. صفحۀ 29 سطر آخر (معادل عربی ...) درست است. 7. صفحۀ 31 سطر پنجم بعد از (إلی الملعب) نقطه نباید باشد. 8. صفحۀ 39 روبروی تندیس سقراط (جميلُ) درست است. 9. صفحۀ 40 معنای زَلَل هرچند به صورت (جای لغزنده) درست است ولی به صورت (لغزش) در اینجا بهتر است. 10. صفحۀ 42 جدول بالای صفحه بعد از مضارع التزامی اضافه کنید (يا مضارع اِخباری) 11. صفحۀ 63 سطر هشتم به جای (به بازار) نوشته شود (به مغازه) 12. صفحۀ 75 سطر اوّل فتحۀ روی صارَ مشکی شده است. قرمز باید باشد. 11. صفحۀ 79 الرحمن: 41 درست است. در تبدیل ورد به ایندیزاین عددها جابجا می شوند که این مورد از چشم ما دور ماند. برخی موارد بی اهمیت است مثل صفحۀ 87 عربی 11 انسانی شمارۀ 4 و 5 که در کتاب ریاضی تجربی نیز هست و فونت نباید عثمان طه باشد. موارد این چنینی یادداشت نشده است. ♦️♦️♦️♦️♦️♦️ 🏮کتاب عربی زبان قرآن کد 110206 پایه دهم درس مشترک کلیه رشته ها📕 1. صفحۀ 3 کلمۀ (ذو) به معجم اضافه شود. 2. صفحۀ 11 شمارۀ 5 زائد است؛ چون متن آن در صفحۀ 10 برداشته شده است. 3. صفحۀ 50 آيۀ اوّل النور: 35 درست است. 4. صفحۀ 66 شمارۀ 5 (في بعض الأوقات) زائد است. جوابش (بین الحين و الآخر) است که کلمۀ آن از درس حذف شده است. ♦️♦️♦️♦️♦️♦️ 🏮کتاب عربی زبان قرآن کد 110207 پایه دهم رشتۀ انسانی📒 1. صفحۀ 69 التمرين الرابع شمارۀ 1 اشکال دارد؛ چون سعيدٌ، کِتابٍ و وَرْدَةً هر سه معربند.

من كلمات القرآن: مارج: الشعلة ذات اللهب الشديد المختلط بسواد النار ودخانها. القطمير: القشرة التي على النواة. الفتيل: ما يكون في بطن النواة طولاً. النقير: النقرة التي في ظهر النواة. سندس: الحرير الرقيق. استبرق: الحرير السميك. الإل: القرابة. الذمة: العهد. البأساء: كل ضر أصاب الإنسان في غير نفسه مثل موت الولد وتلف المال. الضراء: كل ضر أصاب الإنسان في نفسه كالمرض. العقيم والصرصر: هما الريح في البر. العاصف والقاصف: هما الريح في البحر. أنزل: تجيء مع التوراة والإنجيل لأنهما أنزلا جملة واحدة على موسى وعيسى عليهما السلام؛ وتجيء مع القرآن لأنه أنزل جملة واحدة من اللوح المحفوظ إلى السماء الدنيا. نزّل: تجيء مع القرآن فقط لأنه نزل من السماء الدنيا على النبي صلى الله عليه وسلم منجماً حسب الحوادث. المطر: يرد في القرآن في سياق العذاب. الغيث: يرد في القرآن في سياق الرحمة. اللعب: فعل الجوارح. اللهو: فعل القلب. الترف والهوى ما ذُكرا في القرآن إلا في معرض الذم.

فوائد لغوية

با سلام و عرض ادب

 

♦️موضوع: مسابقه طراحی نمونه سؤالات استاندارد عربی (نوبت دوم )

♦️همکاران گرامی که مایل هستند در مسابقه طراحی سؤالات استاندارد نوبت دوم( عربی كلاس دهم) شرکت نمایند ، لطفا تا تاريخ 26 فروردین 96 پی دی اف یا وورد سوالات امتحانی را از طریق تلگرام یا واتساب ارسال فرمایند.

 

باتشکر از تمامی همکاران بزرگوار

بسمه تعالی

موضوع : دعوت به جلسه گروه های آموزشی متوسطه دومشهرستان خرمشهر

احتراما به اطلاع  کلیه دبیران عربی مقطع متوسطه دوم شهرستان خرمشهر می رساند

که جلسه گروه عربی با محوریت نقد و بررسی کتاب عربی پایه دهم در روز سه شنبه مورخ 11/8/1395

و ساعت 16 بعد الظهر در دبیرستان حضرت مریم برگزار می شود.

؛با احترام به اطلاع همکاران محترم می رساند ثبت نام دوره هاى ضمن خدمت عربي پایه دهم شروع شد، لطفا جهت ثبت نام به مرکز نیروی انسانی شهرستان خرمشهر مراجعه کنید.

من جواهر اللغة العربية:

يقال الدرج الى مايكون فوق ، والدرك الى ما يكون اسفل
 

يقال اللفح من الحر ، والنفح من البرد
 

يقال لكل ما ضرب بمؤخرته يلسع ، وكل ما ضرب بمقدمته يلدغ
 

غرة كل شيء أوله ، كبد كل شيء وسطه ، خااتمة كل شيء آخره
 

لا يقال نفق الا اذا كان له منفذ
 

لا يقال خِدر الا اذا كانت فيه جارية والا فهو ستر
 

لا يقال عويل الا اذا كان معه رفع في الصوت ، والا فهو بكاء
 

لا يقال للمرأة ظعينة الا اذا كانت راكبة في الهودج
 

لا يقال للسرير نعش الا اذا كان عليه ميت
 

لا يقال للبخيل شحيح الا اذا كان مع بخله حريص
 

لا يقال للماء المالح أجاج الا اذا كان مع ملوحته مراً
 

يقال الوسمي لأول المطر
 

والغسق لأول الليل
 

يقال لشدة الجزع هلع ، ولشدة الحزن بث
 

يقال الصر لشدة البرد ، والغيهب لشدة سواد الليل
 

يقال لشدة الحرص جشع
 

السبب في اللغة ، الحبل قال تعالى { فليمدد بسبب الى السماء }
 

يطلق الشاطر على الذي اعيا اهله بخبثه
 

العقل مشتق في الأصل من عقال البعير ، اي شدة الإستحكام
 

الإعدام بمعنى الموت لم تعرفه العرب ،

وقد شاع هذ التعبير في القرن الثامن الهجري ، والإعدام تطلقه العرب
 

على الفقر اي الذي عدم المال ، قال ابو تمام في ممدوحه :
 

من شرد الإعدام عن أوطانه بالبذل حتى اسطرف الإعدام
 

وتكفل الأيتام عن آبائهـم حتى وددنا أننا أيتــــام
 

يطلق الغرض في اللغة على الهدف ، قال علي وهو يلوم أهل الكوفة :

حتى أصبحتم غرضاً يرمى
 

غسان الذي ينسب اليه الغساسنة ، ليس رجلا ً ولكنه

نبع ماء نزلوا عليه فنسبوا اليه ، وموضعه جبل الدروز عند قرية سلطان باشا الأطرش
 

كلمة كيلو ، كلمة افريقية تعني 1000
 

الفشل في اللغة ليس معناه الخسارة والهزيمة ، وانما معناه الضعف والكسل
 

الديماس في اللغة ، الفرن ومنه قيل الفول المدمس
 

الرتبة العسكرية الاميرال ، اصلها أمير الماء وهو لقب اطلقه

اهل الأندلس على قائد الأسطول البحري
 

وايم الله ، اي وأيمن الله جمع أيمان
 

البسيط في اللغة يطلق على الواسع المبسوط
 

باكستان ، معناها بلاد الأطهار
 

البس بمعنى القط ، كلمة عربية فصيحه
 

الجرثومة في اللغة لا تعني البكتيريا او المرض ،

وانما تعني اصل الشيء يقال فلان من جرثومة القوم
 

والجراثيم اصول الامراض
 

يطلق الحائط على البستان ، يقال حائط فلان اي بستانه
 

الخريت هو الخبير بالطرق ، وكان النبي قد اخذ خريتا عند هجرته الى المدينة اسمه عبدالله بن اريقط
 

قال صاحب القاموس ، خششت الى المكان اي دخلت ايه ، فهي كلمة فصحيه
 

كلمة الدعس من الكلام العامي الفصيح في الأصل ،
 

ولا يصح مايكتب في الصحف حادث دهس ، والدعس في اللغة هو الوطء بشدة
 

المصانع في اللغة ، المباني والآثار ، قال تعالى : { وتتخذون مصانع لعلكم تخلدون }
 

وقال لبيد : وتبقى الديار بعدنا والمصانع
 

اسم حنا ويوحنا ويوهان وجوهان : كلها بمعنى يحيى
 

السنة في اللغة تطلق على ايام شدة القحط ، والعام يطلق على أيام اليسر والرخاء
 

زرى عليه وزريت عليه ، اي عابه وعبته ،

وهذا اللفظ يستعمل عند بعض اهل الجزيرة العربية الى الآن
 

النسيء في اللغة هو التأخير ومنه قول الله تعالى :

{ انما النسيء زيادة في الكفر } لأنهم كانوا يؤجلون الشهور
 

فيحرمون غير الحرم ويحللون غير الحلال ، ويقال نسأ الله من أجلك أي أخره
 

نقبوا : اي طوفوا ، قال تعالى :{ فنقبوا في البلاد }، اي طوفوا في البلاد
 

ومنه قول امرىء القيس :
 

وقد نقبن في الآفاق حتى رضيت من الغنيمة بالإيابِ
 

الجذوة في اللغة تطلق على القطعة من الخشب قال تعالى : { أو جذوة من النار }
 

تقول العرب : هيم لاينقعن اي عطاش لا يروين ،

ومثله قول الله تعالى : { فشاربون شرب الهيم } قال بعض المفسرين
 

اي العطاش من الأبل
 

كلمة راهٍ ، معناها في الأصل ساكن ، تقول العرب عيش راهٍ اي ساكن ومنه قول الله تعالى : { واترك البحر رهواً } اي ساكنا
 

مارج من نار ، اذا كان خاصا من غير دخان
 

المال اذا كان موروثا فهو تالد ، والمكتسب طارف ، والمدفون ركاز ، والأرض المستغلة عقار
 

البضع يطلق على العدد من الثلاث الى العشر
 

الريع ، هو ما ارتفع من الأرض ، قال تعالى : { اتبنون بكل ريع آية تعبثون }
 

قال الشماخ : يَعِن له بمذنب كل ثاوٍ اذا ألفيت أفضل كل ريع ِ
 

فصل في ترتيب سن المرأة عند العرب :
 

يقال هي طفلة ما دامت صغيرة ، ثم وليدة اذا تحركت ، ثم كاعب ثم ناهد ثم معصر اذا ادركت
 

ثم عانس اذا ارتفعت عن حد الإعصار ، ثم خود اذا توسطت الشباب ، ثم مسلف اذا جاوزت الاربعين
 

ثم نَصَف اذا كانت بين الشباب والتعجيز ثم شهلة كهلة اذا وجدت مس الكبر وفيها بقية وجلد ،
 

ثم شهبرة اذا عجزت وفيها تماسك ، ثم حيزبون اذا كانت عالية السن ناقصة القوة
 

ثم قِلعَم ولِطلَط اذا انحنى قدها وسقطت اسنانها .
 

...
 

فصل في ترتيب البكاء عند العرب :
 

اذا تهيأ الرجل للبكاء قي اجهش ، فان امتلأت عينه دموعا قيل اغرورقت عينه ،
 

فان سالت قيل دمعت ، فاذا استرسلت دموعه قيل همت ،
 

فاذا كان لبكائه صوت قيل نحب ونشج فاذا صاح قيل اعول .